وتنها خواهم ماند ...
بعد از یک مدت دوری از شما عزیزان دوباره برگشتم و یه سلام آفتابی بهتون می دم .... خب این روزا افکارم به چیزایی که دوست دارم مشغوله ! به چیزایی که لبخند رو روی لبات می یاره احساس می کنم مدت هاست با این واژه یعنی لبخند غریبه شدم و این غربیت برای هردو ما رنج آور است واسه من دشوارتر است زیرا لبخند روی لب همه می تونه بشینه اما ..... من برای کی مهمم /// 
راستی ممنونم ... ممنونم از اینکه واسم دعا کردید اما بازم دعا کنید .///
حالا تو هم بخند ... می پرسی به چی ؟..... به دیوونگی من . فکر نکنم از این خنده دار تر موضوعی پیدا کنی
….
بوی باران مستم کرد .... دیوانه ام کرد ... مرا از خود بی خود کرد .... دگرگونم کرد ... رفتم ... رفتم زیر باران تا پاک شوم ... تا آغاز کنم از نو .... حس خوبی بهم دست داد ... سرد شدم ... خالی شدم ... و البته کمی هم پاک شدم !11
دیگه نمی دونم چی بنویسم هرچی می خوام بذارم بیاد حرف دوستم می افتم که بهم گفت اینجا دفتر خاطراتت نیست ..... ب...ب...بخ...شید .... ببخشید سرم بشدت درد گرفت
یه سخن جالب از جبران خلیل جبران عزیز که بهش خیلی وابسته و علاقه مند شدم :
سخاوت آن نیست که آنچه را که من بیش از تو به آن نیاز دارم به من ببخشی
بلکه آن است که به من ببخشی آنچه را که بیش از من به آن نیاز داری
خوشتون اومد امیدوارم خوشتون اومده باشه ............ ترنم رو واسه دعا فراموش نکنین خیلی قبولتون دارم
یکروز گذشت اما کاش نمی گذشت چون الان از بی حوصلگی و نا امیدی دارم میمیرم .... دارم دق می کنم ....... دلم می خواد فقط گریه کنم و فقط گریه کنم ///
با نظراتت خوشحالم می کنی اونوقت احساس می کنم دیگه تنها نیستم و یکی همرامه.....
تسلیت به خودم می گم بخاطر مرگ قلبم روحش سرگردونه.... اگه دیدیش بهم خبر بدی !!!
ج
باز کن پنجره را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد
فریدون مشیری
حالم بدجوری امروز گرفته شد دقیقا اتفاقایی که نباید می افتاد ، افتاد بعضی هاشون لجمو درآورد . بعضی هاشون اشکمو . و خیلی کم خنده ام رو .... سرتو بدرد آوردم هنوز وایستادی منو نگاه می کنی ..............